کد خبر: ۷۸۱۲
۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۳

نقاشی از حرم امام رضا(ع) به من آرامش می‌دهد

فریده تیموری، نقاش محله هنرستان، ۱۷ قاب از حرم را به تصویر کشیده است. می‌گوید: دوست دارم شهادت امام‌رضا (ع) را به تصویر بکشم. دیگری هم به‌تصویر‌کشیدن صحنه عاشوراست.

دورتادور اتاق پر از بوم‌هایی است که می‌تواند آدم را ساعت‌ها و روز‌ها محو خود کند. نقاشی‌های فریده فقط بازی رنگ‌ها نیستند؛ پشت هر کدام مفهومی است که دل آدم را می‌لرزاند و ناخودآگاه اشکی از گوشه چشمت سرازیر می‌شود. اتاق کوچک خانه مادری، که روز‌ها گالری نقاشی فریده تیموری است، شب‌ها مأمن مادرش می‌شود برای راز و نیاز.

به قول زهره‌خانم انگار پا گذاشته‌ای به حرم، گوشه‌ای نشسته‌ای و بی‌واسطه با امام مهربانی‌ها حرف می‌زنی. نقاش جوان محله هنرستان، حالا که یک مجموعه با هفده‌فریم از حرم امام‌رضا (ع) دارد و تندیس اثر برگزیده دهه کرامت امسال از آستان قدس رضوی را دریافت کرده است، دلش می‌خواهد عاشورا را به تصویر بکشد و روضه مصور بخواند.

آرامش پیدا کردن با هنر

او که متولد سال ۶۷ است، مانند خیلی از هم‌نسل‌هایش به‌خاطر خوب‌بودن درس‌ها در رشته ریاضی درس خوانده و هنر در حاشیه زندگی‌اش قرار گرفته است.

زهره‌خانم در‌کنار گل‌های رنگارنگی که فریده کشیده است، می‌نشیند و می‌گوید: درسش خوب بود و دانشگاه رشته کامپیوتر قبول شد، اما وقتی دید که دلش فقط با هنر آرام می‌شود، رشته‌اش را عوض کرد و گرافیک خواند. بعد هم نقاشی را شروع کرد. این اتاق خانه ما هم گالری نقاشی‌اش شد. خیلی روز‌ها با پسر کوچکش به اینجا می‌آید. وقتی امیرعلی را می‌خواباند، قلم‌مو را به دست می‌گیرد و گاهی تا صبح مشغول است.


شروعش از ایوان طلا بود

قطره‌های آب روی بوم، حس طراوت دارند. شبنمی که روی میوه‌ها چکیده است و گل‌هایی که همه خاطرات کودکی فریده در باغچه پرگل مادربزرگ را یک‌جا جمع کرده‌اند، در این اتاق کنار هم نشسته‌اند؛ «از سال‌۸۷ در مجتمع امام‌رضا (ع) به صورت حرفه‌ای نقاشی را دنبال کردم و مدرک پایان دوره تخصصی‌ام را هم گرفتم. بعد از مدتی متوجه شدم باید زیر‌نظر استادان تخصصی آبرنگ، اکرلیک، رنگ روغن، مدادرنگی، زغال و پاستل کار خودم را ارتقا بدهم. همه می‌گفتند باید زیر نظر یک استاد زبردست شاگردی کنی.»

فریده سال‌ها شاگردی می‌کند تا اینکه احساسش او را به جایی می‌رساند که مجموعه‌هایی متناسب با روح و علاقه خودش داشته باشد. مجموعه قطره‌ها و میوه‌ها و گل‌ها حاصل آن دوره است، اما نقطه عطف زندگی هنری فریده زمانی آغاز شد که نگاهش به ایوان طلا گره خورد و ندایی در قلبش گفت که باید مجموعه‌ای از نقاشی‌های حرم را شروع کند. یک روز که با مادرش به حرم رفته بود، گفت: مامان دلم می‌خواهد حرم امام‌رضا (ع) را نقاشی کنم.

شب که نور می‌افتد روی تابلوها، احساس می‌کنم در صحن جمهوری هستم

مادرش می‌گوید: یک وقت‌هایی شب می‌آیم توی این اتاق و بین تابلو‌ها می‌نشینم و آرامش می‌گیرم. شب که نور می‌افتد روی تابلوها، احساس می‌کنم در صحن جمهوری هستم.


آرامش را در حرم پیدا کردم

فریده مادرش را در آغوش می‌گیرد و می‌گوید: من همچنان به‌دنبال گمگشته انسان امروزی بودم و می‌خواستم نقطه آرامش را پیدا کنم. آرامش را در حرم پیدا کردم. همه تابلوهایم از زاویه نگاه انسان است.

بعد به تابلویی که روبه‌روی پارکینگ اول، ورودی بست شیرازی کشیده شده است، اشاره می‌کند و می‌گوید: این تابلو را ببینید؛ ما گاهی از بست بالاخیابان (ورودی پارکینگ اول)، فقط از داخل ماشین سلامی به حضرت می‌دهیم. من همین‌ها را به تصویر کشیده‌ام. این نوری که از داخل رواق‌ها می‌تابد، کاملا رئال است و همه را زندگی و ثبت کرده‌ام تا برای بقیه هم قابل استفاده باشد.

دلم می‌خواهد روضه مصور بخوانم

 

۱۷ فریم از قاب خاطراتم در حرم

قلم‌مو به دست می‌گیرد و کمی رنگ به بوم نقاشی می‌زند و می‌گوید: تابلو زیاد دارم، اما این هفده‌فریم را برای نمایشگاهی که در دهه کرامت در حرم برگزار شد، آماده کردم. روزی که نیت کردم این کار را شروع کنم، هنوز حرفی از نمایشگاه نبود، اما در قلبم نیت کردم که در دهه کرامت کارهایم را به نمایش بگذارم. در نمایشگاه هم به‌ویژه از خانم‌هایی که در حرم مشغول خدمت بودند، بازخورد خوبی گرفتم که برایم ارزنده و ارزشمند بود.

فریده در این نمایشگاه که از‌سوی آستان قدس برگزار شده است، حضور پیدا کرده و تابلو «آسمان هشتم» از میان کارهایش در بخش بازدید زائران غیرایرانی، به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است.

او ادامه می‌دهد: چند‌بار در مسابقات و نمایشگاه‌های مختلف شرکت کردم. سال گذشته کارخانه چینی، فراخوان داده بودند برای طراحی روی بشقاب‌ها که من رتبه دوم را به دست آوردم. یک مسابقه نقاشی هم در حرم برگزار شد به‌مناسبت شهادت امام‌رضا (ع) به نام «هیئت مدادرنگی‌ها». در آن مسابقه، تابلو «نجوا» برنده شد و گنبد طلای مسابقات را هدیه گرفتم.

نقاشی تابلو «ایوان طلا» یک سال طول کشید و برای ترسیم هندسی آن از ریاضیات کمک گرفتم

 

نقاشی ایوان طلا یک سال طول کشید

بانوی هنرمند محله هنرستان با ذوق یکی‌یکی تابلوهایش را معرفی و داستان نقش‌بستن آن‌ها را تعریف می‌کند؛ تابلو «ایوان طلا» که یک سال برای کشیدنش وقت گذاشته و ترسیم هندسی آن را مدیون رشته ریاضی و گرافیک است، تابلو‌های زنجیره‌ای آدمک چوبی که در شش‌فریم داستان حس و حال درونی خودش، از زندگی زمینی تا پرداختن به جهان بعدی را بازگو می‌کند.

همه تابلو‌های این هنرمند شناسنامه دارند. غیر از اسم، عنوان ابعاد و سال شروع، هر تابلو یک داستان هم دارد. در نمایشگاه‌های گروهی بسیاری شرکت کرده و چندین کارش هم به فروش رفته است. دو نمایشگاه انفرادی هم برگزار کرده است؛ یکی همین مجموعه‌ای که در حرم داشته و دیگری در فرهنگ‌سرای ترافیک، که هر‌دو برای دهه کرامت بوده است.

دلم می‌خواهد روضه مصور بخوانم

 

فرات خون می‌گرید

این نقاش معنوی معتقد است نقاشی‌های حسن روح‌الامینی روضه مصور است و دلش می‌خواهد مانند او عاشورا را به تصویر بکشد. می‌گوید: کارهایشان را با علاقه وافری دنبال می‌کنم. از لحاظ قلبی و تکنیکی خیلی به فضای فکری من نزدیک‌اند.

او از تصمیماتش می‌گوید که خیلی هم دور از ذهن نیست؛ می‌گوید: دو تابلو برایم خیلی مهم است و ذهنم را مشغول کرده است. جمله معروف خود امام‌رضا (ع) در فیلم ولایت عشق که می‌فرمایند «ای اباصلت مگذار این راز در پرده بماند که مأمون ملعون، امام را مجبور کرد از میوه مسموم بچشد.»

برای من مهم است که این موضوع در قاب تصویر من به نمایش در‌آید. می‌خواهم شهادت امام‌رضا (ع) را به تصویر بکشم. دیگری هم به‌تصویر‌کشیدن صحنه عاشوراست. سال گذشته، یک سوگواره عاشورایی در حوزه هنری انقلاب اسلامی در بولوار هاشمیه برگزار شد.

موضوع اثر من هم با حضرت ابوالفضل (ع) بود که تجسم کردم حضرت رفته‌اند از رود فرات آب بیاورند؛ قامت ایشان را بدون دست کشیدم، دستار سبز سر حضرت در باد حرکت می‌کند و، چون دستان مبارکشان نیست، باد می‌زند و خون هم از دست‌ها می‌چکد. رود فرات هم قرمز می‌شود و اسم اثر را هم گذاشته‌ام «فرات خون می‌گرید.»

ازجمله کار‌های خاصی که فریده تیموری به آن علاقه دارد، به‌تصویر‌کشیدن سیمای شهداست. او که با همکاری شهرداری منطقه‌۱۱ چندین نقاشی از چهره شهدا کشیده است، می‌گوید: چهره شهدا آن‌قدر زیبا و چشم‌ها زنده بود که لحظاتی احساس می‌کردم زمان متوقف شده است و چنان انرژی از تصویر شهدا به من منتقل می‌شد که می‌توانستم سختی‌های زندگی را تحمل کنم.

* این گزارش چهارشنبه ۲۹ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۱ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44